سیب شود رویتان
سبز شود جانتان
سیر شود کامتان
از کرم کردگار ، سکه شود کارتان
غم بشود سنجدی ، رخت ببندد یواش
پر ز حلاوت شود ، چون سمنو زندگی
غرق سعادت شود ، شیوه این بندگی
.
.
.
سلام خوبی ؟ یه چیزی میخواستم بگم !
پارسال اون همه سبزه گره زدی هیچی نشد !
بیا امسال درخت گره بزن شاید فرجی شد !
.
.
.
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خودم سیزدهم کز همه عالم بدرم
.
.
.
باز هم سیزده سال نو از راه رسید
باز هم شادی و سر زندگی از راه رسید
آنــجا که شــمایید اگر ابــری نیــست
تندی بپرید بیرون که اصلا جا نیست
.
.
.
سیزدتون بدر
دشمناتون در به در
رفقاتون گل به سر
گرفتاریاتون زود بدر
خوشیهاتون هزار برابر
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که غروب سیزده بدر با پرایدم بقل یه بیشه زار پارک کنم
و در حالی که به پرایدم تکیه دادم به غروب آفتاب خیره بشم
و پسته های خندانمو بندازم توی آب بعد پرایدمو روشن کنم
و در حالیکه دارم جاده رو طی میکنم دوربین بره در حالت کلوزآپ
و اون آخر جاده چراغای پرایدم روشن بشه و بعدش گورمو گم کنم …
.
.
.
نمی دونم چی شد سیزده بدر شد / گوشم از جیغ و داد و نعره کر شد
به یاد تعطیلات رفته از دست / غم و غصه کنارم همسفر شد
از آجیل شب عید مونده تخمه / تموم پسته ها زیر و زبر شد
رو پیچ و تاب سبز سبزه ی عید / گره از بخت ما هم کور تر شد
عروس تنگ من ، زندانی عید / از آن قصر بلوریش به در شد
دروغ سیزده هر ساله ی ما / عجب عیدی به نیکویی بسر شد !